۰۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۶:۵۴
کد خبر: ۲۹۷۹۸۹
آرمین امیر
چهارمین بخش از سلسله نشست‌های سیاست‌گذاری فرهنگی ایران و روسیه به گزارش یک روایت درباره انتشار تجربه سفر به روسیه در شبکه­‌های مجازی ایران اختصاص یافت که روایت‌گر این گزارش با عنوان «وقتی با مردم زندگی میکنید، کلیشه‌ها رخت بر میبندند»، نام برد.

به گزارش عطنا، نشست «تسهیل ویزا و غنی شدن ارتباط: انتشار تجربه سفر به روسیه در شبکه­های مجازی ایران» از مجموعه نشست­های علمی مشترک در زمینه سیاست­گذاری فرهنگی، 28 آبان با سخنرانی آرمین امیر، استادیار گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی، با همکاری دانشگاه علوم انسانی و اجتماعی سن­پترزبورگ، به صورت برخط آنلاین برگزار شد.

 مسئله امروز در روابط ایران و روسیه


آرمین امیر در این نشست از فقر دیپلماسی فرهنگی به عنوان مسئله کنونی در روابط ایران و روسیه نام برد. وی در این نشست به تشریح این بخش مهم از مسئله روابط دو کشور پرداخت:

در دیپلماسی بین کشورها غیر از دیپلماسی سیاسی، دیپلماسی فرهنگی نقش خیلی مهمی دارد، حتی برای اینکه سیاست­‌مداران بتوانند اهداف خود را در جامعه جا بیاندازند و مردم باید بتوانند نشان دهند که پیوندی غیر سیاست بین مردم کشورها و اهداف کشورها و دولت­‌ها برقرار است.

متاسفانه در مورد دو کشور ایران و روسیه، برخلاف اهمیت و اشتراکی که در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارند و در یک نقطه مشترک جغرافیایی در کرۀ زمین زندگی می­‌کنند، این فقر دیپلماسی فرهنگی و فقر درک انسانی و فرهنگی از یکدیگر مشاهده می‌شود، تا آنجایی که عمدۀ خاطرات و تصاویری که ایرانی‌ها از روسیه‌ای­‌ها دارند، عمدتاً در دو قرن اخیر، تصاویری صرفاً سیاسی و عمدتاً منفی است. نقطه مهم و تاثیرگذارِ این فقر تماس فرهنگی، در واقع نبود مردم روسیه در ذهن مردم ایران است.

من در این سخنرانی به سفر و گردشگری به عنوان راهی برای عمیق‌­تر شدن تجربه مردمان یک فرهنگ و کشور از کشور دیگر اشاره خواهم کرد؛ با این توصیف که ما تقریباً اثری از گردشگران روسی در ایران نمی‌بینیم و در مقابل اشتیاق زیادی در ایرانی­‌ها برای سفر به روسیه هست؛ من این اشتیاق را در سه سطحِ تجربه، تصویر خواهم کرد.

سطح اول، تجربۀ سفر­های لوکس است که با روسیه، به مثابه کالبدی از تاریخ شکوهمند، عظیم و ثروتمند که به آثار باستانی و تاریخی خود اهمیت می­‌دهد، روبه­ رو خواهیم شد.

سطح دوم، سطح گردشگرانی است که امکان تجربۀ همراهیِ سطحی با مردم روسیه را خواهند داشت و سطح سوم، تجربۀ عمیق زندگیِ کوتاه مدت با مردم روسیه است.

تور گردشگری ایران به روسیه


عنوان سطح اول را، تجربۀ گردشگری متعارف گذاشته­‌ام؛ یک تور گردشگری ایران از روسیه که صرفاً به دو شهر مسکو و سن پترزبورگ محدود می‌شود.

«تور روسیه با ورود به سن ­پترزبورگ آغاز می­‌شود؛ خاطرۀ چهار شب اقامت در این شهر با بازدید از موزۀ آرمیتاژ، کلیسای کازان و باغ پتروف، بیاد ماندنی­‌تر خواهد شد؛ فراموش نکنید که خودتان را به یک قهوه داغ در خیابان نوسکی دعوت کنید.

بعد از سن پترزبورگ نوبت به مسکو می‌رسد که با زیبایی­‌هایش شما را شگفت زده کند؛ پارک پیروزی، میدان سرخ، کاخ کرملین، سرباز گمنام، مترو مسکو، کلیسای منجی و کلیسای جامع سنت باسیل تنها بخشی از جاذبه­‌های مسکو هستند. و ...»

من این برنامه نُه روزه را کلمه به کلمه کپی کردم، که یک تجربۀ استانداردِ گردشِ گردشگرانِ ایرانی در روسیه است و جمع­‌بندی آن می‌خواهم بگویم: در این برنامه و برنامه‌­های شبیه به آن، یک بار هم کلمه مردم به کار نرفته است و هرجا که از جاذبه صحبت شده، منظور جاذبه‌های کالبدی و فیزیکی بوده است؛ از فرهنگ و موسیقی هم سخنی به میان نیامده است. تجربۀ روسیه در این تورها از خلال بناها و توضیحات راهنمایان گردشگری شکل می­گیرد و در بهترین حالت تجربه‌­ای غیرمستقیم است.

اگر بخواهیم این تجربه را به تصویر بکشیم، احتمالاً با چنین تصویری مواجه هستیم که اگر بخواهم با کلمات بیان کنم، خواهم گفت:«خالی از زندگی واقعی مردم؛ شکوهمند و زیبا، اما غریبه و سرد».

در این تجربه، روسیه یک کشور باشکوه و زیبا است، اما مردم فقط اجسام و اشکالی بودند که در خیابان­‌ها در حال گذر بودند و هیچ نوع ارتباطی با آن‌ها برقرار نشد.

سفرنامه‌ روسیه


دومین سطح از گردشگری، سفرنامه‌ای است که سال گذشته، برندۀ مهم­ترین مسابقۀ سفرنامه­‌نویسی در وب­‌سایت­‌های ایرانی شده است. این سفرنامه که در چهار قسمت منتشر شده است، حاصل سفر مجید و همسرش به روسیه است مجید می‌خواسته با استفاده از سایت کوچ­ سرفینگ یا کوچ سرفر[1]، یک تجربۀ جدیدی داشته باشد.

در واقع، تجربۀ رفتن به خانه‌­های مردم و کمک گرفتن از مردم برای گشتن در شهر را انتخاب کرده، اما هنوز جسارت و جرأت ماندن در خانه­‌های مردم را نداشته، بنابراین هتل­ خود را رزرو کرده است و با مردم در راستای همراهی در گردشگری‌­اش، ارتباط برقرار کرده است.

در سایت کوچ­ سرفینگ، مسئلۀ اعتماد، مهمترین مسئله است؛ اینکه میهمانی که به منزل شما می‌آید و میزبان، آیا از جهت امنیت، اعتماد کافی به همدیگر دارند، که میزبان و یا میهمان همدیگر شوند و این تجربه می­‌تواند، تجربۀ جسورانه‌­ای باشد.

عنوان این سفرنامه، «سرزمین سرد و خانه‌­های گرم است» و با این پرسش شروع می‌شود که «آیا دل مردمان روسیه، همانند آب و هوای­شان سرد است؟».

روز اولِ مجید در روسیه، صرف قرار گذاشتن با فئودور، مربی فوتبال دختران در مسکو می‌شود که مجید بعد از سفر و گشت نیمروزی که با فئودور در مسکو می­‌زند، از محل بازی آن‌ها بازدید می‌­کند.

در واقع مجید نیمی از تجربۀ یک روزش را با صرف‌نظر کردن از بازدید بناهای تاریخی و باستانی، به وقت­ گذرانی با فئودور و دختران فوتبالیست اختصاص می‌دهد که در یک تجربه تور، به عنوان یک تجربۀ گردشگریِ متعارف، اصلاً جایی ندارد و دیده نمی­‌شود.

سپس مجید و همسرش با آناستازیا و رومن، که خودِ او از عبارت «زوج دوست‌­داشتنی» برای آن‌­ها استفاده می­‌کند، قرار می­‌گذارند و سپس مجید و همسرش به خانه آناستازیا دعوت می‌شوند.

در سن ­پترزبورگ، مجید و همسرش مهمان خانۀ مکس، کاترین و دخترشان می‌شوند؛ آنجاست که این مفهومِ خانۀ گرم، که مجید به آن اشاره کرده بود، شکل می­‌گیرد؛ یک خانۀ کوچک که همزمان محل زندگی، محل عبادت و محل مطالعه است.

و نهایتاً قضاوت مجید که نگاه من را به مردم روسیه، که از اخلاق سرد و روحیۀ  خشنشان زیاد شنیده بودم تغییر داد؛ من این موضوع را با عنوان «سرزمین سرد، خانه­‌های گرم» طرح مسئله کردم.

تجربه سوم زندگی با مردم


تجربۀ سوم، تجربۀ زندگی با مردم است؛ این تجربه، کِی و برای چه کسانی حاصل می‌شود؟ این تجربه برای کسانی حاصل می‌شود که وقت زیادی داشته باشند، انرژی و علاقۀ آن را هم داشته باشند و ضمناً در موقعیتی باشند که استقرار و اقامت در آن کشور برایشان امکان‌پذیر باشد.

این تجربه، برای گردشگری به اسم ارشاد، در هنگامۀ جام جهانی که ویزاهای بلندمدت تعلق می‌گرفت و صادر می‌شد، ممکن شده است. اقامت ارشاد، برخلاف دو تجربۀ دیگری که دیدیم، اقامتی در خانه‌­ای دور از شهر بود، البته همچنان خانه‌ای اجاره‌ای است. در بازدیدهای ارشاد از مسکو، مردم غالب هستند و حس و تجربۀ سفر بدون آنکه بخواهد بر آثار بزرگ و مشهور تاکید کند، به نمایش کشیده می­‌شود.

در سن­ پترزبورگ، ارشاد، نه در هتل‌ها، بلکه در خانه‌­ها که از طریق سایت‌ها اجاره می‌­کرد، اقامت می­‌کند. در این تجربه، مردم و فضاهای عمومی شهر به نمایش کشیده می‌شود، شعار ارشاد این است که جام ­جهانی دربارۀ فوتبال نیست، بلکه دربارۀ مردم است.

کم کم با طولانی­ شدن اقامت ارشاد در کشور روسیه، او فرصت می­‌کند تجربه­‌هایی را بیاموزد که در حالت عادی یک گردشگر فرصت یادگیری آن‌ها را ندارد، یکی از این تجربه‌ها، گل­کوچیک بازی کردن یا فوتبال بازی کردن در خیابان با روسیه‌ای­‌ها است.

تجربۀ بعدی ارشاد در کازان و ساعاتی است که با مردم سپری می­‌کند؛ ارشاد این‌طور شهر را توصیف می‌کند: «شهر، خیلی قشنگ است و آدم‌های خوشحالی دارد؛ اینجا با چند نوجوان در مورد رَپ تبادل نظر کردیم و به یک آلبوم مشترک فکر کردیم».

برگشت به مسکو، که برای عمدۀ تماشاچیان فوتبال، خداحافظی از روسیه بود، برای ارشاد، خداحافظی نبود، بلکه شروعی دوباره بود. ارشاد به خانه دوستی، که از قبل در سفرها با او آشنا شده بود، یعنی الکسی می‌رود و در سایتی اشتغال‌یابی‌، دنبال فرصت­‌های کار داوطلبانه، در روسیه می‌­گردد که بتواند خرجی از سفر را تامین کند و مدتی در روسیه  بماند؛ «می خواهم به تجربه­‌های جدید روی بیاورم و بقیه سفرم را متفاوت از نیمه نخست آن برگزار کنم».

ارشاد، 1725 کیلومتر از مسکو هیچهایک[2] می‌کند و برای کار داوطلبانه، به روستایی در جنوب روسیه می­‌رود. ارشاد در آنجا با ژاکوب آشنا می­‌شود؛ ژاکوب هم در همان خانه‌ای که ارشاد در آن به سر می‌برد کار می­‌کند و ارشاد در آنجا می­‌فهمد که چقدر به جاکوب و دیگران شبیه است، در حالی که اگر مرز­ها بسته باشند و ما به تصاویر رسانه‌ای اکتفا کنیم، فکر می‌کنیم که چقدر با مردم کشور­های دیگر تفاوت داریم.

از آن روستا، ارشاد دوباره، با یک کارخانه‌دار تا شهر یالتا، با هیچهایک سفر می‌­کند و هر بار در زندگی، سیاست، اقتصاد و روحیات مردمی که با آن‌ها ملاقات می­‌کند، عمیق و عمیق‌­تر می­‌شود.

در فستیوال رقص خیابانیِ یالتا، با یک نوجوان چینی آشنا می‌شود. آنجا ارشاد در صحبت با نوجوان چینی که به دوست‌هایش برای آمدن به آن فستیوال، ویزا نداده بودند، یک نکته جالب می­‌فهمد و می‌گوید که ما و چینی­‌ها وضع مشابهی داریم؛ بدین معنا که اگر چه در بیرون گویی ایران، چین و روسیه رفیق‌اند، اما هنگام ویزا گرفتن، گرفتن ویزای روسیه، هم برای چینی‌ها و هم برای ایرانی­‌ها کار سخت است.

وداع با روسیه، بازگشت سوم به مسکو است. و نهایتا مقایسۀ تصویر آخر با تصویر اول ارشاد از ورود به روسیه است. عنوانی که برای آن انتخاب کرده‌­ام، این است که «وقتی با مردم زندگی می­‌کنید، کلیشه‌ها رخت بر می­‌بندند».

حالا به عنوان حسن ختام می‌بینیم که اگرچه ایرانی‌ها با ادبیات سترگ روسیه بیگانه نیستند، اما تصویر اول که سرزمین کمونیسم، سرزمین لنین و سرزمین استالین است، چطور به تصویری غنی، که به کلام  نمی‌­آید، تبدیل می­‌شود و با جمله «من که بلد نیستم و با یک برچسب نمی­‌شود، توصیف کرد» ختم می‌شود.

فرهنگ روسیه چقدر برای ایرانی‌ها جذاب است؟


پس از پایان متن سخنان آرمین امیر، وی در پاسخ به پرسش یکی از حضار که پرسیده بود: فرهنگ روسیه چقدر برای ایرانی‌ها جذاب است؟ گفت: «ایرانی­‌ها در مجموع مردمی هستند که دوست دارند با فرهنگ‌های دیگر آشنا شوند. زمانی، مسئولی از بخش گردشگری ترکیه، داشت توضیح می‌­داد که ما بیشترین تبلیغات را برای جذب مسافر از کشورهای عرب ‌زبان کردیم، اما بیشترین مسافر را از ایران داریم؛ این یک دلیل برای شوق ایرانیان برای دیدن دنیا و تعامل و ارتباط با مردم فرهنگ­‌های مختلف است.

یقیناً اگر برای دو طرف، یعنی در ایران برای روسیه‌‌ای‌ها و در روسیه برای ایرانی‌­ها، فرصت‌های مسافرت، تحصیل و تجارت شکل بگیرد، حتماً تجربۀ شناخت ما از یکدیگر، دگرگون می‌شود؛ چون بسیاری از تصاویری که مجید و ارشاد از روسیه منتقل کردند، شبیه به تصاویری است که ایرانی‌ها در برخورد با گردشگران خارجی دارند.

من در این تجربه­‌ها، مردم روسیه را در برخورد با گردشگران، بیشتر شبیه به مردم ایران دیدم تا غربی­‌ها؛ حتی تجربه­‌های کوچ­ سرفینگ در کشورهای غربی هم شبیه تجربه‌ای که مجید داشت نیست و نوعی به اشتراک گذاشتن منافع است و نه همدلی و گرم کردن دل­‌های همدیگر. کو‌‌چ ­سرفرهای ایرانی معمولاً از این گله دارند که در کشورهای غربی به درخواست‌های ما پاسخ  مثبت، چندان داده نمی­‌شود و این طبیعی است، به خاطر این که معمولاً میزبانان، گردشگران کشورهایی را میزبانی می‌­کنند، که می‌­دانند بعداً به آن کشورها سفر خواهند کرد و لذا ایران برای آن‌ها مقصد جذابی نیست. اما استقبالی که مجید توصیف کرده، نشان می‌دهد که این پذیرشِ مجید، پذیرشی صرفاً برای منافع متقابل نبوده است و در روسیه‌ای­‌ها هم علاقه‌ای برای آشنا شدن با فرهنگ های دیگر وجود دارد».

خبرنگار: محمد ایزدی یونسی

پانوشت‌ها:

[1] کوچ سرفینگ (لینک) به معنای کاناپه گردی هست. یعنی اگر هر کسی حتی یک کاناپه خالی یا اضافی در خانه‌‌اش دارد، می‌تواند آن را در اختیار مسافرها قرار بدهد تا مسافران بتوانند با استفاده از آن کاناپه به عنوان محل اقامت، به سفر اقتصادی‌شان ادامه بدهند.

[2] مسافرت با وسیلۀ نقلیه رایگان و بدون هزینه
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار